معنی

۱. تن؛ بدن؛ جسم. ۲. قدوقامت. ۳. (زیست‌شناسی) عضو بدن. ۴. عضوی که ظاهر باشد. ۵. [قدیمی، مجاز] قاعده و روش صحیح. ۶. [قدیمی، مجاز] کار آراسته و بانظام. * اندام دادن: (مصدر متعدی) [قدیمی، مجاز] ۱. آراستن. ۲. نظم‌وترتیب دادن.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.