هریک از اندامهای آوایی فعال و تأثیرگذار در تولید آواها|||متـ . فراگو [زبانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
هریک از اندامهای تولید در مجرای گفتار که قابلیت حرکت دارند|||متـ . فراگوی فعال [زبانشناسی]
(~. دَ)(مص ل.) نظم دادن، شکل دادن.
فرهنگ فارسی معین
[ اَ دَ ] (مص مرکب) نظم دادن. مرتب ساختن. آراستن. (فرهنگ فارسی معین). خوش اسلوب و خوش ترکیب ساختن. (آنندراج). اصلاح کردن : ز الزام پیاپی مدعی ملزم نمی گردد اگر صدسال اندامش دهی آدم نمی گ ...
لغتنامه دهخدا
بخش حساس حلزونی گوش درونی که یاختههای شنوایی در آن قرار دارد [زیستشناسی]
شبیه به اندام [زیستشناسی]
ناتوانی در تشخیص بخش خاصی از بدن [روانشناسی]
همۀ اندامهایی که در تولید آواهای زبان سهیم هستند، از پردۀ دیافراگم تا لبها [زبانشناسی]
کسی که با حرکات قدرتی به تقویت عضلات بدن خود میپردازد [ورزش]
ساختار ریز و غشادار در درون یاختههای هوهستهای [زیستشناسی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.