هندام
معنی
[ هِ ] (معرب، اِ) اندام. (منتهی
الارب): از هندام بیرون افتاده نباشد.
(ذخیرهٔ خوارزمشاهی).
- بهندام؛ به اندام. مهندم. به اندازه : آنکه
ترکیب اندامهای او مرکب درست و بهندام و بر
شکل و عدد طبیعی باشد... (ذخیرهٔ
خوارزمشاهی). خرقه های بسیار بگیرند و بر
شکل گویی بدوزند و گرد کنند بهندام و اندر
بغل او نهند. (ذخیرهٔ خوارزمشاهی).