[ اُ ] (ع اِ) جِ اُکُل. خوراکیها. طعمه ها. (فرهنگ فارسی معین): یک زمین خرمی با عرض و طول اندر او بس نعمت و چندین اکول.مولوی.
لغتنامه دهخدا
(اِ کُ لُ) [ فر. ] (اِ.) مطالعة روابط موجودات زنده با محیط و عادتها و طرز زندگی آنها، بوم شناسی، بوم شناخت.(فره).
فرهنگ فارسی معین
[ اِ نُ ] (اِخ) ابوالقاسم هبةاللََّه بن علی بن جعفر عجلی. مولد او به سال ۳۶۵ هـ .ق . و در سال ۴۲۳ جلال الدولهٔ بویهی او را بوزارت خویش برگزید و پس از چندی معزول کرد و بار دیگر بدین مقام ر ...
[ ی یَ ] (اِخ) نام فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهماالسلام. (ابن الندیم).
(اِ) مأخوذ از لاتن و در کتب علمی مستعمل است. ضمیمهٔ متحرکی است که بسیاری از جانوران از جمله «مولوسک»ها و «انفوزوار»هادارند و به جای آلت لامسه و فهم آنان بکار رود. - تانتاکول داران؛ این ج ...
[ حُ یِ قَ ] (اِخ) از شاعران خوارزم است. و قراکول از نواحی بخارا است، احوالش را سام میرزا در تحفه و آذر در آتشکده یاد کرده و هدایت در ریاض العارفین گوید: ۶۳ سال بزیست و در ۹۲۳ هـ . ق. درگذش ...
(ص.) شکمخواره، پرخور.
(اِ) از جمله سمیات است و آن را مرگ موش گویند و به عربی تراب الهالک و سم الفار خوانند، و اهل عمل آن را زرنیخ سفید نامند. (برهان). سم الفار و مرگ موش که زرنیخ سفید نیز گویند. (ناظم الاطباء).
(اِخ) نام سرسلسلهٔ خانوادهٔ کاسی لیوس . رجوع به کاسی لیوس شود. (ترجمهٔ تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ص ۴۹۶).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.