معنی

(ع اِ) ماهی. (دهار) (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (برهان قاطع) (جهانگیری) (ناظم الاطباء). حوت. (متن اللغة) (اقرب الموارد). ماهی بزرگ. (مهذب الاسماء). ج، نینان و انوان : دلم خسته و بستهٔ زلف او شد چو نون از سر شَست و چون یونس از نون. سوزنی. || دوات. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (جهانگیری) (متن اللغة) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) سیاهی دان. (ناظم الاطباء). || سیاهی دوات. (غیاث اللغات). مرکب و سیاهی که در دوات نمایند. (جهانگیری). مرکب. (برهان قاطع). || شب. (غیاث اللغات). || تیزی تیغ. (منتهی الارب). کرانهٔ شمشیر. (برهان قاطع). کنار تیز شمشیر. (ناظم الاطباء). شفرةالسیف. (متن اللغة) (اقرب الموارد). تیزی شمشیر. (مهذب الاسماء). || شمشیر. (غیاث اللغات) (برهان قاطع) (جهانگیری) (ناظم الاطباء). || نعمت. (منتهی الارب) (آنندراج). دولت. ثروت. بزرگواری. حشمت. نیکبختی. سعادت . (ناظم الاطباء). || نام شمشیری مر بعض عرب را، سمی لکونه علی مثال السمکة. (منتهی الارب). نام شمشیری است معروف. (مهذب الاسماء). || در اصطلاح صوفیه، نون عبارت از علم خدای متعال است در حضرت احدیت و قلم حضرت تفصیل است. (فرهنگ مصطلحات عرفا) نون، هوالعلم الاجمال یرید به الدواة فان الحروف التی هی صورالقلم موجودة فی مدادها اجمالی و فی قوله تعالی: ن و القلم، هوالعلم الاجمال فی الحضرة الاحدیة و القلم حضرة التفصیل. (تعریفات).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.