[ شَ عَ ] (ص نسبی) شنعتی. شنعت کار. رسوا: چون طشت بی سرند و چو در جنبش آمدند الا شناعتی و دریده دهن نیند.خاقانی.
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.