نقاب برانداختن
معنی
[ نِ بَ اَ تَ ] (مص
مرکب) روی نمودن. رخ نمودن. نمایان شدن.
پدیدار گشتن :
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد
که دارالملک ایمان را مجرد بیند از غوغا.
سنائی.
بدان نفس که برافرازد آن یتیم علم
بدان زمان که براندازد این عروس نقاب.
خاقانی.
|| نقاب از روی کسی برگرفتن :
چون والهان ز جای بجستم دویده پیش
بگرفتمش کنار و برانداختم نقاب.
انوری (از آنندراج).