معنی

[ نَ رَ ] (ع اِمص) تازگی. آبداری. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). نضرت. شکفتگی. تازگی. سبزی. (یادداشت مؤلف). شکفتگی روی. شکفتگی درخت. سرسبزی. نضرت. نضرة. رجوع به نضارة شود: و ریاض از غایت طراوت و نضارت تازه و خندان شد. (جهانگشای جوینی).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.