(ع مص) (از «وض ف») شتافتن شتر. || شتر راندن برفتار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج).
لغتنامه دهخدا
(اَ ضَ نْ) [ معر. ] (ق.) نیز، باز هم.
فرهنگ فارسی معین
[ اَ ضَنْ ] (ع ق) مأخوذ از تازی، باز و نیز. (ناظم الاطباء). هم و نیز. (آنندراج). دوباره. دیگر بار. بار دیگر. مکرر. هم. (یادداشت بخط مؤلف): ایضاً دستورالعملی در باب دیگر. (تاریخ بیهقی چ ادی ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.