معنی

[ زَ دَ ] (مص مرکب) نای دمیدن. نواختن نای. (ناظم الاطباء). زمر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی): بر سر سرو زند پردهٔ عشاق تذرو ورشان نای زند بر سر هر مغروسی.منوچهری. محتسب گو چنگ میخواران بسوز مطرب ما خوب نائی میزند.سعدی. فلک که صدهزار نای غم زند نیارد استماع کرد نای من.شیبانی.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.