[ اَ صَ ح ح ] (ع ن تف) صحیح تر. درست تر و تندرست تر. (ناظم الاطباء). راست تر و تندرست تر. (آنندراج). سالم تر: و لیس بجمیع فارس هواء اصح من هواء کازرون. (صورالاقالیم اصطخری). - امثال: اصح من ...
لغتنامه دهخدا
[ اِ ] (ع مص) اصحاء سَکْران؛ هشیار شدن مست از مستی. (منتهی الارب). بهوش آمدن مست و مشتاق. (قطر المحیط) (از اقرب الموارد). || اصحاء آسمان؛ گشاده و بی ابر شدن و پریشان و متفرق گردیدن از وی ...
یاران، همدلان، دوستان
فرهنگ واژههای سره
[ اَ بِ اَ بُلْ ] (اِخ) پیروان زیادبن منذر همدانی یا نهدی و ثقفی اعمای کوفی، مکنی به ابوالجارود بودند که آنان را جارودیه نیز گویند. آنها معتقد بودند که پیامبر (ص) دربارهٔ خلافت علی (ع) به ...
[ اَ بِ اَ بو بَ هَ ] (اِخ) پیروان ابوبیهس هیصم بن جابر، معروف به بیهسیه. رجوع به بیهسیه و ملل و نحل شهرستانی چ مطبعهٔ حجازی قاهره ج ۱ ص ۱۹۶ شود.
[ اَ بِ اَ مِ ] (اِخ) کاملیة. پیروان ابوکامل بودند و وی همهٔ صحابه را بعلت ترک بیعت با علی (ع) به کفر نسبت داد و علی (ع) را نیز سرزنش کرد که جستن حق خویش را فروگذاشت. (از ملل و نحل شهرستانی ...
[ اَ بِ اِ نَ ] (اِخ) دوبینندگان. دومبدئیان. ثنویه. و شهرستانی آرد: ثنویه اصحاب اثنین ازلی اند که پندارند نور و ظلمت ازلی قدیم اند، برخلاف مجوس که به حدوث ظلام قائلند. (از ملل و نحل چ مطب ...
[ اَ بِ اِ ] (اِخ) در اصطلاح رجالی و در تداول علمای دینی، چند تن از اصحاب ائمهٔ اطهار (ع) اند و همهٔ علما معتقدند بر اینکه هر روایتی که از ایشان بطریق صحیح نقل شده و روات از اول سند تا یکی ...
[ اَ بِ اَ مَ دِ نِ بِ ] (اِخ) خابطیه. حدثیه. حدیثیه. گروهی از پیروان احمدبن خابط و فضل بن حدثی بودند که از عقاید نظامیه پیروی میکردند. رجوع به ملل و نحل شهرستانی چ مطبعهٔ حجازی قاهره ج ۱ ...
[ اَ بِ اِخْ نُصْ صَ ] (اِخ) گروهی از دانشمندان بزرگ اسلام که در اواسط قرن چهارم هجری انجمنی مخفی در بصره و بغداد تشکیل دادند و هدف آنان نشر فلسفه در میان مسلمانان بود تا از این راه خراف ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.