[ اَ مَ ] (ع ن تف) شامل تر. فراگیرنده تر.
لغتنامه دهخدا
[ اَ مُ ] (ع اِ) جِ شمال (بمعنی چپ ضد یمین). (منتهی الارب) (المنجد).
۱. ویژگی مرد حق و حسابدان. ۲. جوانمرد؛ لوطی.
فرهنگ فارسی عمید
[ شَ مَ ] (ص مرکب، اِ مرکب) لقب گونه ایست که به سردستهٔ لوطیهای هر محل و به رؤسای قاطرخانهٔ شاهی دهند.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.