شکوهمند؛ باجلال.
فرهنگ فارسی عمید
دارای شکوه و قدرت مانند شکوه و قدرت دارا؛ داراشان.
[ شُ ] (ص مرکب) کسی که شکوه و جلال او مانند دارا باشد: داور داراشکوه، ای آنکه تاج آفتاب از سر تعظیم برخاک جناب انداختی.حافظ.
لغتنامه دهخدا
[ شُ ] (اِخ) یکی از شاهزادگان تیموری هند، فرزند شاه جهان. عالم و ادیب و شاعر و دارای تألیفات و دیوان اشعار بوده است. ولادت او در سال ۱۰۲۴ هـ . ق. / ۱۶۱۵ م. و درگذشت او در سال ۱۰۶۹ هـ . ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.