ناآزموده
معنی
[ زِ / زْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب)
ناشی. نامجرب. مُغَمَّر. غِر. غُمِر. غُفِل.
غیرممتحن. بی تجربه. خام. نکرده کار.
ناپخته. دنیا ندیده. ناسخت. ناورزیده.
ریاضت نکشیده. ناآموخته. مقابل آزموده. در
ناظم الاطباء ناآزموده (به سکون ز) ضبط
شده است، بی تجربه. بی وقوف :
بناآزموده مده دل نخست
که لنگ ایستاده نماید درست.
مدار اسب و ناآزموده رهی
مکن جز که با مهربان همرهی.
(گرشاسب نامه ص ۱۵۹).
بر مردم ناآزموده ایمن مباش و آزموده از
دست مده... که اندرمثل آمده است که دد
آزموده به از مردم ناآزموده. (از قابوسنامه).
هر که ناآزموده کار بزرگ فرماید ندامت برد.
(گلستان). و به مردم ناآزموده اعتماد نکند.
(مجالس سعدی).
برد بر دل از جور غم بارها
که ناآزموده کند کارها.سعدی (بوستان).
|| ناآزمودگان، غُمر. مُغَمَّر. جِ ناآزموده.
بی تجربگان. ناپختگان. کار نادیدگان.
|| امتحان نکرده. نیازموده.
امتحان نشده :
مخور آب ناآزموده نخست
بدیگر دهانی کن آن بازجست.نظامی.
تو گنجی سر به مهری نابسوده
بد و نیک جهان ناآزموده.نظامی.