[ اُ طُ قُ س س / اِ طُ قِ ] (معرب، اِ) (از یونانی اوستوقس ، عنصر) ماده. مایه. مادهٔ از هر چیزی. (مؤید الفضلاء). اصل هر شی ء: حبر اکرم هم اسطقسّ کرم نیر اعظم آیت دادار.خاقانی. || ماده. ه ...
لغتنامه دهخدا
= اسطقس
فرهنگ فارسی عمید
[ اُ طُ قُ س سا ] (ع اِ) جِ اسطقس. عناصر. (غیاث). عناصر اربعه. (برهان). طبایع را نیز گفته اند که آن حرارت و برودت و رطوبت و یبوست باشد. (برهان). رومیان طبایع اربعه را نیز گویند و عرب آنرا ع ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.