موچلکا
معنی
[ چَ ] (مغولی، اِ) سند و تمسک.
(ناظم الاطباء). محضر. صورتمجلس.
دستخط. (یادداشت مؤلف).
- موچلکا دادن؛ دستخط دادن. سند دادن.
تأیید کردن و قبول نمودن با نوشته : و
امراء تومان و هزاره و صده و دهه و چریک
بسیار خط موچلکا داده که به قدر وسع و
قدرت در نفاذ عدل و نشر راستی کوشند.
(تاریخ غازانی ص ۳۰۷). قاضی نیز چون کار
شریعت قطع کند به موجبی که حجت و
موچلکا داده به هیچ بهانه و علت از هیچ
آفریده چیزی نستاند. (تاریخ غازانی
ص ۲۱۸). بی ریا و نفاق اتفاق کردند و جمله
بر آن جمله موچلکا دادند. (تاریخ غازانی
ص ۸۸).
|| سند شرعی. (ناظم الاطباء).