معنی

[ مُ ضَ / ضِ عَ ] (از ع، اِمص، اِ) مواضعة. (ناظم الاطباء). قرارگذاری. قرارداد. قراردادی متضمن شروط خاص و تعهدات معین. عهد. پیمان. قولنامه. مواضعه. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به مواضعه شود: گفت پس نسخت آنچه ما را بباید نبشت در جواب مواضعت بباید کرد و نسخت سوگندنامه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۱۴۸). سی سال آن مواضعت بماند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۲۶۴). معتمد بنده. خط دهد بدانچه مواضعت بدان قرار گیرد تا بنده آن را امضا کند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۲۴۲). خداوند آنچه رفت فراموش کرد و دست به نشاط زد و حدیث رسول و مخالفان و مواضعت نمی رود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۶۰۳). پس بعضی از ایشان اعتراف نمودند و تمامی مواضعت و مبایعت خویش مقرر گردانید و دیگران به ضرورت اقتدا کردند. (کلیله و دمنه چ مینوی ص ۳۲۴). و رجوع به مواضعه شود. - مال مواضعت؛ مالیات و خراج متعلق حسب قرارداد مواضعه. مال مقرر. مال معینی که باید پرداخت : احمد ینالتکین مالی عظیم که از مواضعت بود از تکران و خراج گزاران بستد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۴۰۹). باکالنجار مال مواضعت از گرگان دوساله با هدیه های دیگر بفرستد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۴۵۲). احمد آنچه باید کرد کند و مالهای تکران ستاند از خراج و مواضعت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۴۰۸). و رجوع به مواضعه و مواضعه نهادن شود. - مواضعت کردن؛ قرارداد بستن. چیزی را قرار گذاشتن. قراری را پذیرفتن و متعهد شدن. - مواضعت گونه؛ قراردادمانند. معاهده گونه : خداوند بوالحسن عبدالجلیل را با لشکر از گرگان باز خوانده و مواضعت گونه ای افتاده. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۵۰۵). - مواضعت نوشتن (نبشتن)؛ تحریر کردن قراردادی در چند فصل یا در فصلی تنها متضمن شروط خاص و با تعیین حدود اختیارات شاغل و الزامات واگذارندهٔ شغل به رعایت آن موازین و مؤکد داشتن آن به سوگندهای گران. مواضعه نوشتن. - مواضعت نهادن؛ معاهده بستن. قرار گذاشتن. قرارداد بستن. متعهد شدن. عهد نوشتن. عهد بستن. پیمان بستن. (از یادداشت مؤلف): میان سامانیان و آل بویه و فناخسرو مواضعتی نهاد [ سیمجور ] . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۲۶۴). و با او [ پسرکاکو ] مواضعتی نهاده شود مال را که هر سال می دهد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۲۶۴). مواضعت نهاد هر سالی که خراج فرستد برادرزاده را هزار دینار هریوه باشد [ بوالعسکر ] . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۲۴۳). بدان وقت که امیرمحمود از گرگان قصد ری کرد... مواضعتی که نهادنی بود بنهاد. (تاریخ بیهقی). مواضعتی درست با باکالنجار بنهاده. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۴۰۱). || تعهد گرفتن به پرداخت مالی. باج و خراج قرار دادن. - مواضعت کردن؛ عهد کردن بر تعهد پرداخت پولی : با مسلمانان و نیک و بد رعایا تعرض نرسانید و مواضعت نکنید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۵۸۲). || متارکه کردن خرید و فروش. متارکهٔ خرید و فروش. مواضعة. رجوع به مواضعة شود. || موافقت. سازواری. سازواری کردن. موافقت کردن. مواضعة.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.