[ اَ ژَ ] (اِ) چین پیشانی و روی و اندام. (برهان) (غیاث). چین که از پیری یا غضب باشد. شکنج روی. آژنگ : اگر ز طبع روان تو راستی یابد جبین آب، کجا یابد از نسیم اژنگ. منصور شیرازی. - اژنگ بر ...
لغتنامه دهخدا
مجموعۀ ژنگانی همۀ ریزگانهایی که در طبیعت یا در یک محیط خاص وجود دارند [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.