[ مُ ذِ ] (اِخ) ملقب به المنصور اولین از امرای تجیبی سرقسطه (۴۱۰-۴۱۴ هـ . ق.). (یادداشت مرحوم دهخدا).
لغتنامه دهخدا
اسم: منذر (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: monzer) (فارسی: منذِر) (انگلیسی: monzer) معنی: ترساننده، بیم دهنده، بر حذر دارنده، ( اَعلام ) از نام های پیامبراسلام ( ص )، ( در ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ مُ ذِ رِ اَ بَ ] (اِخ) منذربن حارث بن جبله، از ملوک بنی جفنه یا غسانیان است که بعد از پدر خود به سلطنت پرداخت و پس از وی نعمان به فرمانروایی رسید. (از حبیب السیر چ خیام ج ۱ ص ۲۶۲). رومیه ...
[ اَ بُلْ مُ ذِ ] (ع اِ مرکب) خروه. (مهذب الأسماء). رنگین تاج. گال. دیک. خروس. ابوالنبهان. ابوالیقظان. ابوسلیمان. || مرغ خانگی. || سیاه گوش. فرانق. پروانه. قره قلاق . تُفّه. پروانک. عنا ...
[ اَ بُلْ مُ ذِ ] (اِخ) ابیّ بن کعب بن قیس بن عبید. صحابی است. رجوع به ابیّ بن کعب... شود.
[ اَ بُلْ مُ ذِ ] (اِخ) بشربن عمرو عبدی. صحابی است. ملقب به جارو.
[ اَ بُلْ مُ ذِ ] (اِخ) سلام بصری. او را قرائتی است. (ابن الندیم).
[ اَ بُلْ مُ ذِ ] (اِخ) مولی ابی ذر. صحابی است و اسحاق بن عبداللََّه از او روایت کرده است.
[ عَ یِ مُ ذَ ] (اِخ) ابن محمدبن علی منذری. فقیه و متکلم بود و مدتی امر قضاء زنگبار را بر عهده داشت و در سال ۱۳۴۴ هـ . ق. درگذشت. او راست: ۱- اختصار الادیان. ۲- الصراط المستقیم. ۳- نورالتو ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.