( اِ ) [ ع. ] (مص م.) راهنمایی کردن، راه درست را نشان دادن.
فرهنگ فارسی معین
راهنمایی کردن، راهنمایی، دادن
فرهنگ واژههای سره
اسم: ارشاد (پسر) (عربی) (تلفظ: eršād) (فارسی: ارشاد) (انگلیسی: ershad) معنی: راهنمایی، هدایت، ( عربی ) رهبری، هدایت کردن، راه نمودن، نشان دادن راه درست
فرهنگ واژگان اسمها
[ اَ ] (اِخ) پایتخت ارمنستان. و این شهر همانست که یونانیان آرتاکساتا نامیده اند. رجوع به ایران باستان ص ۲۲۸۴ شود. || نام قلعه ای بود. (یشتها تألیف پورداود ج ۲ ص ۲۲۶).
لغتنامه دهخدا
[ اِ ] (ع مص) مکیدن آب و نحو آن. (منتهی الأرب).
[ اِ ] (ع مص) تیز نگریستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الأرب). تیز نگه کردن. || دراز کردن آهو گردن را. (منتهی الأرب). گردن دراز کردن آهو. || انداختن تیر و جز آن بجانبی. (منتهی ا ...
اسم: آرشام (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: āršām) (فارسی: آرشام) (انگلیسی: arsham) معنی: نیرومند، قوی هیکل، پسر آریامنه و پدر ویشتاسپ از خاندان هخامنشی، دارای زور خرس، خرس نیرو، ( اَعلا ...
اسم: ارشاما (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: arshama) (فارسی: اَرشاما) (انگلیسی: arshama) معنی: پدر ویشتاسپ و پدر بزرگ داریوش یکم
اسم: آرشان (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: āršān) (فارسی: آرشان) (انگلیسی: arshan) معنی: مرد، نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، به معنی نر
[ اَ ] (اِخ) پنجمین پادشاه اشکانی ایران بقول موسی خورنی مورخ ارمنی و سبه اوس، وی با مهرداد دوم تا فرهاد سوم تطبیق میکند. (ایران باستان ص ۲۶۱۲).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.