فرشته.
فرهنگ فارسی عمید
۱. خداوند. ۲. دارای قدرت و سلطه؛ پادشاه.
آنچه در قبضه و تصرف شخص باشد؛ زمین یا چیز دیگر که مال شخص باشد.
۱. سرزمین؛ مملکت. ۲. (اسم مصدر) پادشاهی. ۳. شصتوهفتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳۰ آیه؛ ساعة؛ منجیة؛ واقیة؛ مانعة؛ تبارک. ۴. [مقابلِ ملکوت] جهان محسوسات؛ عالم شهادت.
[ مُ / مَ / مِ / مَ لَ / مُ لُ ] (ع اِ) ما له ملک؛ دارای چیزی که مالک باشد نیست. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغتنامه دهخدا
[ مِ ] (ع اِ) ملک [ مُ / مِ ] . رجوع به همین کلمه شود. - ملک یمین؛ (اصطلاح فقه) به معنی کنیز و غلام چه یمین در لغت به معنی غلبه است و غلام و کنیز از غلبهٔ اسلام می آیند... مجازاً غلام و کن ...
[ مُ ] (ع اِ) پادشاهی. (ترجمان القرآن) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء): الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم. (حدیث). که را بویهٔ وصلت ملک خیزد یکی جنبشی بایدش آسمانی. دقیقی. با قلم ...
[ مُ / مُ لُ ] (ع اِ) جِ مِلاک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به ملاک شود.
[ مُ ] (اِخ) سورهٔ شصت و هفتمین از قرآن، مکیه و آن سی آیت است، پس از تحریم و پیش از قلم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
آنکه موجب آرایش و رونق مملکت است.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.