[ اُ رَ / اَ دَ رَ ] (ع اِ) دبّگی. دبه خایگی. بادخایگی. ورم بیضه. فتق. غری. بادگندی. (مهذب الاسماء). قیله. نفخة فی خصیته. (مهذب الاسماء). قلیط. باد خصیه. تَناس. علتیست که در خایه پیدا شود ب ...
لغتنامه دهخدا
[ ] (اِخ) ادره پول. اتره پول. قصبه ای در ۶۰ هزارگزی شمال شرقی صوفیه به بلغارستان در دامنهٔ کوهی بهمین نام، صاحب ۲۰۰۰ سکنه و در زمان عثمانیان جزو قضای اورخانیه بود.
[ اِ رِ ] (ع مص) ادرهمام بصر؛ تاریک شدن چشم. || کلانسال شدن و بر جای افتادن از پیری. افتادن از غایت پیری.
[ دَ رَ / رِ ] (اِ) پاچهٔ شلوار و تنبان. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). رجوع به شعوری ج ۱ ورق ۱۸۹ ص ب شود. پاچهٔ زیرجامه. (سروری) (رشیدی).
[ خَ دَ رِ یِ ] (اِخ) دهی است جزء دهستان سربند پائین بخش سربند شهرستان اراک، با ۶۵۵ تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و بنشن و انگور و بادام است. شغل اهالی زراعت و گله داری و قا ...
فرموده، دستور داده شده
فرهنگ واژههای سره
[ دِ رَ ] (اِخ) دهی از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر، ۹۶۰۰گزی جنوب خاور کنگان، کنار راه فرعی لار به گله دار. جلگه، گرمسیر و مالاریائی. سکنهٔ آن ۶۳ تن شیعه، فارسی زبان. آب از قنات ...
(مُ دِ رِ) [ ع. مصادرة ] (مص م.)۱- مال کسی را به زور ضبط کردن.۲- جریمه کردن، تاوان گرفتن.
فرهنگ فارسی معین
[ مُ دَ رَ ] (ع مص) مطالبه. (منتهی الارب). مطالبه کردن چيزی را از کسی. (ناظم الاطباء). مطالبه کردن. (از اقرب الموارد). تاوان فرمودن. (منتهی الارب) (آنندراج). تاوان فرمودن کسی را ...
[ مُ دَ / دِ رَ / رِ ] (از ع، اِمص) مصادرت. مصادره. تاوان. (ناظم الاطباء). تاوانگيری. مطالبهٔ مال به زور يا به سبب ارتکاب گناه. (يادداشت مؤلف). اخذ جريمه. جريمهگيری. ضبط کر ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.