معنی

[ مَ رَ / رِ ] (ع اِ) تار سر، که فرق جای موی سر است. (منتهی الارب) (آنندراج). محل جداکردگی مویها از هم و فرق سر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). وسط سر، آنجا که با شانه نیمی از موی سر را به یک سو و نیمی را به دیگر سوی خوابانند. جای بخشش موی از سر. تار. تارک. هباک. ج، مفارق. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرق و آن خطی است که ظاهر می شود از دو نیم کردن موی سر، به هندی مانگ گویند. (غیاث). || سر دوراهه. مَفرِقة. (منتهی الارب) (آنندراج). سر دوراهه که دو راه از هم جدا می گردند. ج، مفارق. (ناظم الاطباء). آنجا که راه منشعب شود و راهی دیگر از آن جدا گردد. (از اقرب الموارد). - مفرق الطریق؛ سر دوراهی. آنجا که از راه، راهی دیگر جدا شود: به جایی رسید که او را غدیر خم گویند و آن مفرق الطریق بود که مردم از آن جایگاه پراکنده شدندی. (قصص الانبیاء ص ۲۳۲).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.