آوازهخوان؛ مطرب؛ سرودگوینده.
فرهنگ فارسی عمید
[ مَ ] (معرب، اِ) گلی باشد سیاه رنگ و آن را از کوه کاشان آورند و آن به مرقشیشا مانند بود. و بعضی گویند سنگی است الوان و بسیار سست و نرم که شیشه گران به کار برند و آن را سنگ سلیمانی گویند و ب ...
لغتنامه دهخدا
[ مَ ] (اِخ) رجوع به مغنیسا شود.
[ مَ ] (معرب، اِ) مغنسیا: زهره دلالت کند بر مغنیسیا و سرمه. (التفهیم). ارسطاطالیس چنین فرموده است که یک جزو مغنیسیا بباید گرفت با یک جزو بسد و یک جزو زنگار، آنگه هر سه را خرد بساید. (نورو ...
[ اُ طُ بِ ؟ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) یکی از اقسام اصطرلاب است. رجوع به اسطرلاب شود.
[ سَ گِ مَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) سنگی است الوان و بغایت سست میباشد و آنچه سیاه بود بسرخی زند و نقطه های سفید بر آن باشد و شیشه گران بکار برند و آنرا سنگ برکان هم گویند. (برهان). سنگی است ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.