[ اِ تِ ] (فرانسوی، اِ) رجوع به اثیر شود.
لغتنامه دهخدا
[ اِ ] (اِخ) نام دریای تزه در اساطیر یونانی.
[ اِ ] (ع مص) کارهای متواتر کردن و میان هر دو کار مهلت بودن.
[ اَ ] (ع اِ) جِ تَرَح. غمها.
( اَ) (اِ.) زرشک، اثرار.
فرهنگ فارسی معین
[ اَ ] (از ع، اِ) (مصحف اثرار) زرشک. زرَک. (بحر الجواهر). زارَخ. انبرباریس . زنبر. زَنبل. و صاحب برهان گوید آنرا با ثاء مثلثه و زاء معجمه نیز گفته اند. و به اشرار با شین و راء مهمله نیز همی ...
( اُ) [ تر. ] (اِ.) = اطراق: توقف کردن در حین سفر، اقامت کوتاه مدت در جایی خاصه هنگام شب.
لنگراندختن، فرود آمدن، چندی ماندن، جا گیری، برآسودن، بارافکنی
فرهنگ واژههای سره
توقفی کوتاه در طول سفر برای صرف غذا و استراحت یا دیدار دوستان [گردشگری و جهانگردی]
واژههای مصوب فرهنگستان
= ترک
فرهنگ فارسی عمید
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.