دروازهها، درها
فرهنگ واژههای سره
[ اَبْ ] (ع اِ) جِ باب. درها. مَداخل : بجود و رای بکرده ست خلق را بی غم بعدل و داد گشاده ست بر جهان ابواب. مسعودسعد. بلا گرچه مقدور از ابواب دخول آن احتراز واجب. (گلستان). || فصول. مباح ...
لغتنامه دهخدا
[ اَبْ ] (اِخ) یا الابواب. جبال پیرنه . (نخبةالدهر).
[ اَ اِ ] (اِخ) اسحاق بن نصیر. رجوع به اسحاق بن نصیر مکنی به ابوابراهیم شود.
[ اَ اِ ] (اِخ) اسماعیل منتصربن نوح سامانی. رجوع به اسماعیل بن نوح شود.
[ اَ اِ ] (اِخ) کنیت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام امام هفتم شیعه. کنیت دیگر او ابوالحسن است. رجوع به موسی بن جعفر کاظم شود.
[ اَ اِ مِ مُ زَ ] (اِخ) رجوع به مزنی ابوابراهیم اسماعیل بن یحیی شود.
[ بُلْ اَبْ ] (ع اِ مرکب) در درها. دروازهٔ دروازه ها. || باصطلاح صوفیه سیر رجوعی اول مقامات توبه است که سالک از هر چه مانع وصول است از دنیی و عقبی اعراض نموده روی توجه به جانب حق آرد. ( ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.