ظفریافته؛ پیروز؛ فیروز؛ کامروا.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) ابن حسن نظامالملک و ملقب به فخرالملک و مکنی به ابوالفتح در دوران پادشاهی سنجر (جلوس 511 هـ . ق.) و پس از برکناری مجيرالملک به کمک مادر سلطا ...
لغتنامه دهخدا
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) ابن محتاج از خاندان آل محتاج. رجوع به ابوبکر محمدبن مظفربن محتاج و آل محتاج و تعليقات چهارمقالهٔ عروضی تأليف دکتر معين ص179 و 187 و شرح احوال رودکی سعي ...
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) صلاحالدين يکی از مماليک بحری است. رجوع به صلاحالدين و ترجمهٔ تاريخ طبقات سلاطين اسلام ص72 شود.
اسم: مظفر (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: mozaffar) (فارسی: مظفر) (انگلیسی: mozaffar) معنی: کامروا، پیروز، غالب، موفق، با پیروزی و موفقیت
فرهنگ واژگان اسمها
[ مُ ظَفْ فَ رِ اَیْ يو ] (اِخ) تقیالدين عمربن شاهنشاهبن ايوب، امير و صاحب حماه بود. وی پسر برادر صلاح الدين ايوبی است که مردی شجاع بود. مدتی والی ولايات و نايب مناب ...
[ مُ ظَفْ فَ رِ بُ غُ ] (اِخ) ابوالمظفر وزير سامانيان. رجوع به بزغشی و تاريخ بيهق ص109 شود.
[ مُ ظَفْ فَ رِ خوا / خا رَ ] (اِخ) نصيرالدين. خواندمير نويسد: در فنون علوم عقلی و نقلی خصوصاً فقه شافعی بغايت متبحر بود و به دانستن ساير اقسام فضيلت و فن استيفاء و سياقت مباهی و ...
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) نام دو تن از سلاطين گجرات: 1 -مظفرشاه اول 799 هـ . ق. 2 -مظفرشاه ثانی 917 هـ . ق. (طبقات سلاطين لين پول ص282).
[ مُ ظَفْ فَ رِ ] (اِخ) سيمين پادشاه ايوبيان الجزيره است که از 628 تا 643 حکومت کرده است. (از طبقات سلاطين لينپول ص68).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.