مطابق
معنی
[ مُ بِ ] (ع ص) موافق و برابر. (ناظم
الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
يکسان و مثل و مانند و معادل. (ناظم
الاطباء): ابيات ابوتمام طائی موافق حال
و مطابق وقت او آمد. (ترجمهٔ تاريخ يمينی چ
1 تهران ص292). مطابق اين سخن پادشاهی
را مهمی عظيم پيش آمد گفت اگر اين حالت به
مراد من بر آيد چندين درم دهم زاهدان را.
(گلستان).
- مطابق شدن؛ موافق و همفکر و همرأی
شدن. متفق و هماهنگ شدن. موافق
شدن: