(مُ طَ فا) [ ع. ] (اِمف.) برگزیده شده.
فرهنگ فارسی معین
[ مُ طَ فا ] (اِخ) ابن محمدبن رحمهاللََّهبن عبدالمحسن ايوبی انصاری رحمتی، مکنی به ابوالبرکات. فقيه دمشقی. از دانشمندان حنفی بود در سال 1187 هـ . ق. به مدينه مهاجرت کر ...
لغتنامه دهخدا
اسم: مصطفی (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mostafā) (فارسی: مصطفي) (انگلیسی: mostafa) معنی: برگزیده، صاف و زلال شده، از القاب حضرت رسول اکرم ( ص )، صاف کرده شده، ( اَعلام ) ) از القاب ح ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ مُ طَ فا اَوْ وَ ] (اِخ) سلطان عثمانی از سال 1026 تا 1027 هـ . ق. بار اول (به عنوان سلطان پانزدهم) و از 1031 تا 1032 هـ . ق. (بار دوم به عنوان سلطان هفدهم). (يادداشت مؤلف ...
[ مُ طَ فا ] (اِخ) (سلطان...) بيستوسومين سلطان عثمانی از 1106 تا 1115 هـ . ق. وی معاصر شاه سلطان حسين صفوی بود. (از يادداشت مؤلف).
[ مُ طَ فا لُ ] (اِخ) ابن محمدبن محمدحسن لطفی منفلوطی (1289 - 1343 هـ . ق.). در انشاء و ادب و شعر نبوغی داشت. در الازهر تحصيل علم کرد و به شيخ محمد عبده پيوست و هفت سال به زندان& ...
[ مُ طَ فا ] (اِخ) يا مصطفیپاشا ابن محمودبن محمد رشيد، مکنی به ابوالنخبه. امير تونس. پس از مرگ برادرش حسين به سال 1251 هـ . ق. به فرمانروايی تونس رسيد و به نيکوسرشتی ...
[ مُ طَ فا ] (اِخ) دهی است از دهستان کيوی بخش سنجبد شهرستان خلخال واقع در 15هزارگزی شوسهٔ خلخال ميانه با 506 تن جمعيت. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافيائی ...
[ مُ طَ فا ] (اِخ) فرزند شاه طهماسب اول صفوی بود و در زيبايی و سخنوری مقامی ارجمند داشت. ابيات زير از اوست: ای دل غم آشنای تو شد ترک او مکن هر روز با يکی نتوان آشنا شدن. ای سرو ف ...
[ مُ طَ فا کَ ] (اِخ) آتاترک. رهبر و بنيانگذار کشور و دولت ترکيهٔ امروزی. رجوع به کمالپاشا شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.