[ وَ ] (نف، ق) در حال آوردن.
لغتنامه دهخدا
[ وَ دَ ] (مص) سبب شدن آوردن را.
[ وُ ] (از یونانی، اِ) رجوع به آورتی شود.
سروناز، سَروِناز
فرهنگ واژههای سره
[ وَ جَ / جِ ] (اِ) به معنی آوارجه است که دفتر حسابهای پراکنده باشد. (برهان). رجوع به آوارجه شود.
(وَ)۱- (اِ.)جنگ، نبرد.۲- پسوندی که معنای آورده شده میدهد. آب آورد، بادآورد.
فرهنگ فارسی معین
۱. = آوردن ۲. آورده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبآورد، بادآورد، راهآورد. ۳. (اسم) ‹ناورد› [قدیمی] جنگ؛ پیکار؛ نبرد؛ کارزار؛ حمله. ۴. (اسم) [قدیمی] میدان جنگ: که ما در صف کار ...
فرهنگ فارسی عمید
[ وَ ] (اِ) کوشیدن بجنگ. (فرهنگ اسدی، خطی). جنگ کردن بمبارزت. حمله در جنگ. (تحفةالاحباب اوبهی). نبرد. ناورد. کارزار. جنگ. مبارزت. پیکار. رزم. پرخاش. فرخاش. جدال. رغا. هیجا: به آورد هر دو ...
[ وِ ] (اِ) برادر پدر. عم. عمو. پِربرار.
[ وَ خوا / خا ] (نف مرکب) جنگجوی : که از ما یکی را به آوردگاه فرستی برِ ترک آوردخواه.فردوسی. نگه کن که با او به آوردگاه توانی شدن زآن پس آوردخواه.فردوسی.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.