[ په. ] (اِ.) درختی از تیرة گل سرخیان از دستة بادامیها و دارای انواع متعدد از قبیل: آلو زرد، آلو سیاه، آلو قیصی و غیره.
فرهنگ فارسی معین
آلوده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پشمالو.
فرهنگ فارسی عمید
(ن مف مرخم / نف مرخم) مخفف آلود، در کلمات مرکبه چون گِل آلو، خواب آلو، پشمالو، خشم آلو و نظایر آن، معنی آلوده دهد: جمله اهل بیت خشم آلو شدند که همه در شیر بز طامع بدند.مولوی. پر سبک دارد ر ...
لغتنامه دهخدا
شبرِ زرد، شَبرِ زرد
فرهنگ واژههای سره
[ تُ رُ / تُ ] (اِ مرکب) نِلْک.
[ خُ ] (اِ مرکب) آلوبخارا.
(ن مف مرخم / نف مرکب) در کلمات مرکبه از قبیل آردآلود، اشک آلود، بت آلود، تراب آلود، تهمت آلود، خاک آلود، خشم آلود، خواب آلود، خون آلود، خوی آلود، ریگ آلود، زهرآلود، سرمه آلود، شکرآلود، غرض ...
(دَ) [ په. ]۱- (مص م.) آغشته کردن، آلوده کردن.۲- (مص ل.) کثیف شدن.
(دِ) (ص مف.)۱- مالیده به چیزی، آغشته.۲- آغشته شده، کثیف.
(دِ) (حامص.)۱- ناپاکی، آلایش، لکه.۲- عادت به اعمال زشت.۳- گناه، فسق.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.