(اِ.) نام موجودی موهوم که عوام معتقدند ب ه زن تازه زا آسیب میرساند، به همین علت افرادی به مدت شش تا ده روز، تا صبح بالای سر زائو بیدار میماندند.
فرهنگ فارسی معین
دوده، دودمان، خاندان، تبار
فرهنگ واژههای سره
در باور عوام، موجودی خیالی که بهصورت زنی لاغراندام با بدن پوشیده از مو تصور میشود و به زائوی تنها آسیب میرساند، جگر او را میدَرَد، و یا بچهاش را میدزدد.
فرهنگ فارسی عمید
(اِ) نام دیوی مادینه، یعنی پری بدکار در خرافات زنانه که بشب ششم جگر زچگان بَرَد و آنان را هلاک کند. || بیماری که زن نوزاده را رسد تا شش روز پس از وضع حمل. - مثل آل؛ زنی بداندرون و بدخ ...
لغتنامه دهخدا
مُهر و اثر مُهری که پادشاهان مغول و ایلخانان با مرکب سرخ روی فرمانها میزدند.
(لِ عَ) [ ع. ] (اِمر.) خاندان پیغمبر اسلام. آل کسا و پنج تن آل عبا نیز نامیده میشود.
نری
[ لُ ] (اِ مرکب، از اتباع) آل آجیل. آجیل و جز آن. آجیل با امثال آن.
[ لُ اَدْ یَ / یِ ] (اِ مرکب، از اتباع) ادویه و جز آن. و از آن فلفل، زردچوبه، دارچین، هیل، میخک، بیخ جوز و امثال آن مراد است.
[ لُ عَ طْ طا ] (اِ مرکب، از اتباع) آل عطاری. آخریان و کالای عطاری از حنا و رنگ و قند و فلفل و زردچوبه و دارچین و نخ و سوزن و سنجاق و قندرون و امثال آن. || پیله وری.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.