معنی

[ مُ حَ مَ ] (ع مص) فزودن و نزدیک شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال زاحم علی الخمسین؛ یعنی نزدیک به پنجاه رسید. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). مجاحفة. (تاج المصادر بیهقی). || انبوهی کردن مرهمدیگر را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || تزاحم. ازدحام. زحام. انبوهی کردن. رفع کردن. (ناظم الاطباء).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.