(گَ) (ص فا.)۱- آغاز کننده.۲- در اصطلاح اسب دوانی، کسی که فرمان حرکت میدهد.
فرهنگ فارسی معین
توالی کوتاهی از رِنا که نقطۀ شروع همتاسازی دِنا را تعیین میکند [زیستشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
در دستور نقشگرا، سازۀ آغازین پیام [زبانشناسی]
← آغازگر برگشت [ژنشناسی و زیستفنّاوری]
هر آغازگری که برای اتصال به رشته نارمزگذار (مکمل) طراحی میشود [ژنشناسی و زیستفنّاوری]
مجموعهای از فعالیتها برای بهکارگیری منابع و شروع پروژه، همچنین دستیابی به توافق دربارۀ اهداف پروژه و برنامۀ به انجام رساندن آنها [مدیریت - مدیریت پروژه] ...
خدماتی برای آنکه آغازگر پیام نتواند محتوا و ارسال پیام را انکار کند [مهندسی مخابرات]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.