مرآس
معنی
[ مِ رْ ] (ع ص) (از «رأس») اسبی
که سرهای اسبان بگزد در با هم رفتن، یا آن
که بسر زند اسبان دیگر را در وقت تقدم و
پیشی خود. (منتهی الارب). اسبی که کلهٔ
اسبان همجوار خود را گاز بگیرد و قیل الذی
یرأس فی تقدمه و سبقه. (اقرب الموارد).
|| شتری که جز در سر وی قوت و چربی
نمانده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از
اقرب الموارد) (از متن اللغة). مُرَأّس.
(متن اللغة) (منتهی الارب).