۱. (ادبی) در عروض، ویژگی مسمطی که هر بند آن هشت مصراع دارد. ۲. (اسم) (ریاضی) [قدیمی] هشتگوشه. ۳. [قدیمی] هشتتایی. ۴. [قدیمی] گرانبها؛ باارزش.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ ثَ مْ مَ ] (ع ص) هشت شده. هشت تا شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - دارای هشت رکن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). - هشت سو. (منتهی الارب) (ناظم الاط ...
لغتنامه دهخدا
[ مُ ثَ مْ مِ ] (ع ص) کسی که چیزهای هشت سو و هشت گوشه می سازد. (ناظم الاطباء).
[ رُلْ مُ ثَ مْ مَ نَ ] (اِخ) یکی از عمارات المطیع للََّه تعالی در دارالخلافهٔ بغداد. (معجم البلدان).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.