۱. استوار؛ قطعی. ۲. (اسم) (ادبی) علامتی به شکل دایره یا نیمدایره که بالای حرف ساکن میگذارند. ۳. (اسم مصدر) ساکن کردن حرف آخر کلمه یا حذف حرفی از آن. ۴. (اسم مصدر) [قدیمی] قط ...
فرهنگ فارسی عمید
[ جَ ] (ع ص، اِ) امری که پیش از وقت خود آید. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). از کارها پیش از هنگام آمدن. (شرح قاموس). || سرراست. (مقدمهٔ لغت میرسیدشریف ...
لغتنامه دهخدا
=گزمازک
[ جَ مَ ] (معرب، اِ) کفش ساقه بلند و به این معنی دخیل است. (از متن اللغة). نوعی کفش ساق بلند است که ساق نزدیک به زانو میرسد و آن معرب است از جزمهٔ ترکی. (از قطرالمحیط).
[ ] (اِخ) قریه ای است از توابع آبادهٔ فارس. حرفهٔ اهالی آنجا قاشق تراشی و جعبه سازی است. (از مرآت البلدان ج ۴ ص ۲۲۶).
[ ] (اِخ) (میر...) از شعرای تبریز بوده است. رجوع به مجمع الخواص ص ۸۶ شود.
[ رَ عَ تُلْ اَ زَ ] (اِخ) ثقفی... از صحابهٔ حضرت رسول (ص) بود و ابن شاهین از طریق ابومعشر با اسنادی دربارهٔ وی روایتی نقل کرده است. (از الاصابة ج ۱ قسم ۱).
[ مِ زَ ] (ع ص) سقاء مجزم؛ مشک پر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پر و گویند سقاء مجزم. (از اقرب الموارد).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.