متواضع
معنی
[ مُ تَ ضِ ] (ع ص) فروتن.
(زمخشری) (مهذب الاسماء). فروتنی کننده و
نرم گردنی و زاری نماینده. (آنندراج) (از
منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فروتنی
کننده و نرمی کننده و خواری نماینده.
فرمان بردار و فروتن و با خضوع و احترام
کننده و باادب و ملایم. (ناظم الاطباء):
جبارتری چون متواضع تر باشی
باشی متواضع تر چون باشی جبار.
منوچهری.
هست جبار ولیکن متواضع گه جود
متواضع که شنیده ست که جبار بود.
منوچهری (دیوان چ ۲ چ دبیرسیاقی ص
۲۱۹).
مردی اهل و ادیب و فاضل و نیکومنظر و
متواضع دیدم. (سفرنامهٔ ناصرخسرو ص
۱۳۰). و رجوع به تواضع شود.
- خلیق و خوش خلق. - نوازنده و
مهربانی کننده. (ناظم الاطباء).