[ ثَ مَ رَ ] (ع اِ) میوه. بار: مدحت تو شرف دهد ثمره خدمت تو سعادت آرد بار.مسعودسعد. نکتهٔ حکمتش ثمره ای از شجرهٔ طوبی و بذلهٔ سخنش شکوفه ای از روضهٔ خلد. (ترجمهٔ تاریخ یمینی). || سود. نف ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.