متجرد
معنی
[ مُ تَ جَ رْ رَ ] (ع مص) برهنه شدن.
(ناظم الاطباء). || (اِمص) برهنگی و
عریانی: امرأة بضةالمتجرد؛ زن تنک پوست
آکنده گوشت وقت برهنگی. فلان
حسن المتجرد؛ برهنگی فلان نیکو و
خوش آیند است. (ناظم الاطباء) (از
اشتینگاس). و رجوع به تجرد شود.