(تَ) [ ع. ] (مص م.) تمام کردن، رسا کردن.
فرهنگ فارسی معین
۱. کامل کردن؛ تمام کردن. ۲. نیکو کردن.
فرهنگ فارسی عمید
فرایندی ساختواژی که بر مبنای آن در یک صیغگان صورتهایی از دو یا چند ریشه مختلف مکمل یکدیگر واقع میشوند [زبانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
← تکمیلسازی [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری]
آزمونی برای تشخیص اینکه آیا دو جهش در یک ژن مشابه رخ داده یا در ژنهای متفاوت |||متـ . آزمون سیسـ ترانس cis-trans test [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّ ...
وقوع واحدهای زبانی در بافتهای کاملا مجزا [زبانشناسی]
انجام عملیات خاکورزی بعد از سبز شدن گیاه زراعی [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
داراییها یا زیرساختها یا قابلیتهایی که برای حمایت از تجاریسازی و بازاریابی موفق یک نوآوری علاوه بر سرمایهگذاریهای اولیه لازم است [مدیریت فنّاوری] ...
آن دسته از سیماهای اَبر که بهعنوان ویژگیهای مکمل برای متمایز کردن اَبرها از یکدیگر به کار میروند [علوم جَوّ]
وضعیتی که در آن تمام اتاقها یا صندلیها ذخیره شده است [گردشگری و جهانگردی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.