ضمیر متصل اول شخص جمع: کتابمان.
فرهنگ فارسی عمید
= ماندن۱
هریک از مواد غلیظ و خوشطعمی که بهطور طبیعی یا بر اثر گزش حشرات یا با ایجاد شکاف از تنۀ بعضی درختان یا گیاهان میتراود، مانندِ ترنجبین، شیرخشت، و بیدخشت.
۱. خانه؛ سرای: چو آمد بر میهن و مان خویش / ببردش به صد لابه مهمان خویش (اسدی: ۲۰۵). ۲. اسباب خانه
(اِخ) نام دو برادر نویسندهٔ آلمانی. نخستین «هنریش» (۱۸۷۱-۱۹۵۰م.) نویسندهٔ «پروفسور انرات» و دومین «توماس» (۱۸۷۵-۱۹۵۵م.) نویسندهٔ «بودنبروکها» و «کوهستان سحرآمیز»است. «توماس مان» در سال ۱۹۲۹ ...
لغتنامه دهخدا
[ بَ ] (اِ مرکب) رئیس خانه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رئیس خانواده و ظاهراً مقصود از مان بذان یک عده از اصیل زادگان زمان اشکانی بودند که مالک مقداری زمین بودند و آنان را اعیان درجهٔ دو ...
ویژگی جسم در وضعیت سکون از دید ناظر [فیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان
(اِ) به زبان زند و پازند خدای عزوجل است. (برهان). نام خدای عزوجل است (از ژند نوشته شد). (فرهنگ جهانگیری). به زبان ژند و پاژند نام ایزد تعالی است و صاحب دساتیر «مونا» تصحیح کرده. (آنندراج) ...
اسم: ماناد (پسر) (گیلکی) (تلفظ: manad) (فارسی: ماناد) (انگلیسی: manad) معنی: شکل دعایی فعل ماند
فرهنگ واژگان اسمها
(اِخ) دریاچه ای است در نیکاراگوا که ۱۱۳۴ کیلومتر مربع وسعت دارد. (از لاروس).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.