ماکر
معنی
[ کِ ] (ع ص) فریبنده و بدسگال.
(منتهی الارب) (آنندراج). اسم فاعل است از
مکر. خدعه کننده. ج، ماکرون، مَکَرَة. (از
اقرب الموارد). فریبنده و مکرکننده و بدسگال
و خدعه کننده. ج، ماکرون. (ناظم الاطباء).
صاحب مکر. حیله گر. چاره گر. ج، ماکرین،
ماکرون. (یادداشت به خط مرحوم
دهخدا):
چون وزیر ماکر بداعتقاد
دین عیسی را بدل کرد از فساد.(مثنوی).
زین سبب بد کاهل محنت شاکرند
اهل نعمت طاغیند و ماکرند.(مثنوی).
|| ستور مویز بار کرده یا کاروان شتر که
غله کشانند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از
ناظم الاطباء). خر مویز بار کرده. (از اقرب
الموارد).