(اِ) دفتر و حساب و محاسبه. (برهان).
بمعنی حساب نیز آمده که آن را آواره و آماره
و ماره نیز گویند. (آنندراج). حساب بود و آن
را اماره و آمار و ماره نیز گویند. (فرهنگ
جهانگیری). محاسبه و دفتر حساب. (ناظم
الاطباء). || (ص) حساب کننده و
محاسب . (برهان) (از ناظم الاطباء).
|| بیمار و مریض و معلول را گویند چه
بیمارستان را «مارستان» هم گفته اند.
(برهان). بمعنی بیمار است و بیمارستان را
مارستان خوانند. (آنندراج). بیمار و مریض
بود و بیمارستان را که دارالشفا باشد مارستان
خوانند. (فرهنگ جهانگیری). رنجور و
معلول و بیمار. (ناظم الاطباء).