[ تَ جَ دْ دُ ] (ع مص) نو شدن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (زوزنی) (آنندراج). نو گردیدن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || شیر بشدن از پستان. (تاج المصادر بیهقی) ...
لغتنامه دهخدا
[ تَ جَ دْ دُ خوا / خا ] (نف مرکب) مقابل کهنه پرست. که نوی خواهد. که نوطلبی کند. که رسم کهن را زیر پا گذارد. رجوع به تجدد و متجدد شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.