معنی

[ چَ / چِ ] (اِ) تتماج. و آن آشی است معروف. (آنندراج) (برهان). لخشک. جون عمه. لطیفه. لاکشه. لاخشه. (بحر الجواهر). تتماج. (بحر الجواهر). رشته ای که بشکل مثلث برند، آشی که از آن پزند. توتماج. (زمخشری).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.