معنی

[ گَ / گُو ] (ص مرکب، اِ مرکب) گاوبان و گله چران گاو. (ناظم الاطباء): چون که با گاو و خرم صحبت فرمایی گر تو دانی که نه گوبان و نه خربانم. ناصرخسرو.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.