گنجانیدن

معنی

[ گُ دَ ] (مص) گنجیدن کنانیدن و گنجیدن فرمودن. (ناظم الاطباء). گنجاندن. جای دادن. جای دادن در: هزار سلطنت دلبری بدان نرسد که در دلی هنر خویش را بگنجانی.حافظ.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.