گلوله
معنی
[ گُ لو لَ / لِ ] (اِ) غلوله. قیاس شود با
هندی باستان گلاو (عدل، لنگه)، کردی
گلور، گولوک (گلوله)، ایضاً کردی، کلول (لوله، غلطیدن، سقوط سخت) و ایضاً کردی،
گولوله . (از حاشیهٔ برهان قاطع چ معین).
غلوله که گروههٔ ریسمان و غیره باشد.
(برهان) (آنندراج). مهره. بندقه. پاره ای از
سرب یا دیگر فلز گردکرده که در سلاحهای
ناری به کار برند. زواله. غالوک.