معنی

[ گُ لَ / لِ ] (اِ) کردی گول (زلف زنان، دسته موی)، زازا گیله . (حاشیهٔ برهان تصحیح دکتر معین). زلف معشوق. (برهان). زلف و موی مجعد. (آنندراج): گله گیلی کشان به دامانش سرو را لوح در دبستانش. نظامی (هفت پیکر ص ۳۳۷). ز هر سو دیلمی کردن به عیوق فروهشته گله چون زلف منجوق.نظامی. شام دیلم گله که چاکر توست مشکبو از کیایی در توست. نظامی (هفت پیکر ص ۲۹). || موی جمع شده. (برهان). به این معنی با لام مشدد است.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.